📝 مرضیه ذاکری

📖 ۲۷۲ صفحه
📇 انتشارات راه یار

📌 «خاطرم هست که شما قبلاً گفتید اوج فعالیت‌هایی که برای پشتیبانی جنگ انجام می‌دادید، در هنرستان مطهری بوده است... درباره‌اش می‌گویید؟
بله خیلی فعال بودیم؛ من از مراکزی که برای جبهه کمک جمع می‌کردند، مواد غذایی مختلف مثل حبوبات،برنج و قند و... می‌آوردم. با بچه‌ها آنها را بسته بندی می‌کردیم. مثلاً یک روز اعلام می‌کردم بچه‌ها فردا می‌خواهیم قند بشکنیم همه قندشکن می‌آوردند و بساط قند شکستن را در حیاط پهن می‌کردیم. یک روز برنج پاک می‌کردیم و یک روز نخود و لوبیا بود. یا فصل بِه که می‌شد، مرباپَزون داشتیم. بعد هم مرباها راداخل شیشه می‌ریختیم و تحویل می‌دادیم...»

➕ نه این‌که لباس فرم داشته باشند... بلکه سبک کار و دغدغه‌های‌شان آن‌ها را شبیه هم کرده بود. صدای‌شان را تقریبا هر روز از بلندگوی مدرسه می‌شنیدیم و تصویر برای قد کوتاه‌ها شفاف بود و بچه‌هایی که به جرم قد بلندشان آخر صف بودند تصویر مات‌تری نصیب‌شان می‌شد. اصلا مفهوم صف را در مدرسه‌های دهه شصت و هفتاد باید معنی کنیم. معلم پرورشی‌ها از همان اول صبح که می‌آمدند با چادرهای کش‌دار و مقنعه چانه‌دار تا خود ظهر که مدرسه تعطیل می‌شد راه می‌رفتند، روزی چند کیلومتر؟!. با بچه‌ها صحبت می‌کردند، از حال آن‌ها با خبر بودند. برای کارهای فرهنگی تشویق‌شان می‌کردند، غصه اردوی بچه‌ها را داشتند، تابلو اعلانات را نونوار می‌کردند. شان و جایگاه مربی #پروشی در سال‌های بعد از انقلاب جان گرفت. معلم یا #مربی پرورشی حالا یک رکن اساسی مدرسه بود که بدون او هرگز ...
خلاصه اگر شما هم از خواندن #تاریخ_شفاهی لذت برده و در میان صفحات این کتاب‌ها دنبال درس‌های خوب می‌گردید #کتاب خانم مربی انتخاب خوبی است. این کتاب حاصل چندین ساعت مصاحبه با یکی از معلم‌های پرورشی این سال‌هاست. خانم صدیق زاده، کسی که حجم دغدغه‌اش برای #رشد و #پرورش دانش‌آموزان باعث شده باور نکنیم حالا دیگر او یک فرهنگی بازنشسته است. در میان صفحات این کتاب خاطره‌بازی کنید و از یادآوری ظرائف روزهای نه چندان دور و حال‌وهوای مدرسه‌ها لذت ببرید...

✏️ تکتم دره‌کی

 

📗 مطالعه قسمتی از کتاب و خرید #نسخه_الکترونیکی از #طاقچه در اینجا

📗 خرید #نسخه_فیزیکی از #پاتوق_کتاب_فردا در اینجا