🥈 پیشنهاد نقره‌ای

📝 اکرم اسلامی
📖 ۲۶۴ صفحه
🖨 انتشارات حماسهیاران

📌 هنوز که هنوز است از جای‌جای کشور به دیدارش می‌روند. اشرف ساداتی که از اول جوانی خانه‌اش را مکانی قرار داده برای کمک به انقلاب و مردمش و شاید بتوان گفت حتی یک روز هم دست روی دست نگذاشته. حتی در روزهایی که به خاطر اون حادثه نمی‌توانست قدم از قدم بردارد. آری ان‌تنصرالله ینصرکم و یثبت‌اقدامکم... همین می‌شود که پسرش بعد از شهادت در آن شرایط سخت در بین خواب‌و‌بیداری به سراغش می‌آید و آن مکاشفه رخ می‌دهد. تنها گریه کن را بخوانید تا یکی از شیرزنان دیگر این آب و خاک را بیشتر بشناسید. 

➕ برشی از متن کتاب:
بعدازظهرش رفتم بازار و برای خودم یک جفت کتانی خریدم؛ رنگش سفید بود با خط‌های سیاه. همان جا با خدا عهد کردم تا زنده‌ام، برای دین خدا و راه امامحسین علیه‌السلام هر چقدر توان دارم، بدوم و از هیچ چیزی دریغ نکنم... انگار آن کتانی‌ها برایم یک جور نشانه بود. با خودم گفتم این‌ها را می‌پوشم و تا دم مرگ از پایم درشان نمی‌آورم...
صبح که می‌شد، کارم این بود اول بساط ناهار را آماده کنم. فاطمه، عقل‌رس بود؛ هم حواسش به خودش بود، هم محمد و مریم. می‌رفتم بیرون و در را هم قفل می‌کردم. آیت‌الکرسی و چهارقل می‌خواندم و از بابت بچه‌ها خیالم راحت بود. نزدیک ظهر و ساعت آمدن حاجی، هر کجا بودم، خودم را می‌رساندم خانه. بعد از ناهار و استراحتش، حاجی که می‌رفت، من هم چادر سر می‌کردم و راه می‌افتادم...

 

📗 خرید نسخه فیزیکی از انتشارات یاران در اینجا